به نام خدا
موضوع انشای ما دربارهی انرژی پاک است.
پدرمان میگوید همیشه باید از انرژی پاک استفاده کنیم. من همیشه از انرژی پاک استفاده میکنم. یک بار وقتی میخواستم پلیاستیشنم را به برق بزنم، دستهایم را شستم که پاک باشند و بعد دوشاخه را به پریز زدم. نمیدانم چه شد که انگار مسی از توی پلیاستیشن یک شوت زد توی سرمان و پرتاب شدیم عقب. شاید هم رونالدو بود که از خوشحالی پاک بودن انرژی ما این کار را کرد. ولی بعدش پدرمان گفت:
«… اینکه انرژی پاک نیست!»
آن نقطهچین حرفهای خوبی نبود که پدرمان زد و برای اینکه انشای ما برای بچههای کلاس بدآموزی نداته باشد، آنها را سانسور کردیم.
بعد پدرمان توضیح داد که انرژی پاک به انرژیهایی میگویند که به محیطزیست آسیب نمیزنند. در حالی که هنوز بندری میزدیم، وسط حرف پدرمان پریدیم و پرسیدیم:
«یعنی همون انرژی که محسن آقا، شوهر عمه فری، تو سیزدهبهدر بعد از خوردن آش رشته داشت؟ وقتی ما رو روی تاب هل میداد و میگفت گوشهاتون رو بگیرین… مواظب باشین که شاخه درختها نشکنه؟»
پدرمان کمی قرمز شد و گفت:
«نه! انرژی پاک، انرژیهایی هستند که تمام نمیشوند و هی تکرار میشوند.»
دوباره با انرژی وسط حرف پدرمان دویدیم و گفتیم:
«پس یعنی انرژی من و امیر، پسر خاله شهین، که وقتی با هم بازی میکنیم، شماها دعوامون میکنین که چرا از این همه دویدن خسته نمیشین؟ چرا انرژیتون تموم نمیشه؟»
این بار پدرمان از قرمزی به بنفشی تغییر رنگ داد و سعی کرد سرمان داد نزند، چون هنوز اثرات انرژی پاک پریز پلیاستیشن درون ما مشغول وول خوردن بود. سپس گفت:
«نه! اگه دو دقیقه زبون به دهن بگیری، برات توضیح میدم. انرژی پاک مثل انرژی خورشیدیه که ضرری برای محیطزیست نداره و تموم هم نمیشه…»
فوری در جوابش گفتیم:
«ولی تو گروه خانوادگی خوندم که خورشید ۱۰ میلیارد سال دیگه خاموش میشه.»
پدرمان به سمت ما نیمخیز شد، ولی وسط راه پشیمان شد و دوباره سر جایش نشست و گفت:
«اشکالی نداره. یا مثل انرژی باد…»
این بار خوشحال حرفش را ادامه دادیم که:
«همون بادِ سیزدهبهدر و شوهر عمه و اینا؟»
پدرمان خودش را به نشنیدن زد و گفت:
«یا مثل انرژی آب دریا و رودخونه.»
این بار خودش ساکت شد تا ما چیزی بگوییم، ولی چیزی به عقلمان نرسید. پدرمان گفت:
«میدونی انرژی آب چیه؟»
و قبل از اینکه حرفی بزنیم، ادامه داد:
«خودم بگم که انرژی آبی ربطی به افتادن شوهر عمهات تو رودخونهی روز سیزدهبهدر نداره.»
گفتم:
«اینو خودم میدونم. انرژی آبی به فریادهای جواد نکونام و بهزاد غلامپور و بقیهی استقلالیها کنار زمین ورزشگاه میگن.»
حدس میزنیم پدرمان خیلی خودش را کنترل کرد، این را از فشاری که به مشتهایش میآورد، فهمیدیم. چون پدرمان پرسپولیسی است، خیلی سرخ شده بود. بعد نفس عمیقی کشید و گفت:
«انرژی آبی همون انرژی موجهای دریا و رودخونههاست.»
با دست دیگرش که مشت نبود جلوی دهانمان را گرفت و فوری ادامه داد:
«انرژی گرمای درون زمین هم هست، مثل آبگرمی که پارسال با هم رفتیم. یادته؟»
پدرمان که دید نمیتوانیم جوابش را بدهیم، دستش را از روی دهانمان برداشت. ما هم گفتیم:
«آره یادش بهخیر… چقدر آب استخرش داغ بود. هی قلقل میکرد… محسن آقا هم بود. انگار از زیر محسن آقا حباب میاومد بالا…»
و دیگر ادامه ندادیم.
در ادامه پدرمان برایمان توضیح داد که خوبی انرژی پاک این است که هم ارزانتر است، هم هوا را آلوده نمیکند و هم باعث میشود نفت و گاز و درختان برای نسلهای بعد هم باقی بماند.
این بود انشای ما دربارهی تأثیر شوهر عمهها در انرژی پاک.
ما از این انشا نتیجه میگیریم که باید از انرژی پاک استفاده کنیم تا پدرمان بیشتر از این حرص نخورد.









