فولادپلاس، رسانه ی گروه فولاد مبارکه

۱۴۰۴-۰۹-۲۶ ۱۵:۲۳

راننده ماشین سنگینی که آتشنشان شد

سید مهدی موسوی یکی از تلاشگران مرکز آتش‌نشانی شرکت فولاد مبارکه است و به نظرش: «آتش‌نشانی عشق است و کسی که عاشق نباشد، اصلاً نمی‌تواند آتش‌نشان باشد.» او که پیش از ورود به فولاد مبارکه راننده‌ی ماشین سنگین بوده، از نحوه‌ی شروع کارش در این شرکت تا فرماندهی یک عملیات بزرگ آتش‌نشانی را برای ما روایت کرده است.

قبل از اینکه وارد فولاد مبارکه شوم، راننده‌ی ماشین سنگین بودم و قراضه‌آهن‌های فولادسازی را جابه‌جا می‌کردم. در ۱۳۸۴ به‌عنوان راننده در ترابری سنگین فولاد مبارکه مشغول به کار شدم. یک سال از کارم در این بخش گذشته بود که شرکت اعلام کرد برای قسمت آتش‌نشانی به راننده احتیاج دارد؛ من هم در آزمون‌های عملی شرکت کردم و از آنجایی که به‌طور حرفه‌ای ورزش را دنبال می‌کردم، آزمون‌های مربوط را با موفقیت پشت سر گذاشتم و در واحد آتش‌نشانی فولاد مبارکه به‌عنوان راننده‌ی خودروهای آتش‌نشانی کارم را شروع کردم.

به نظرم آتش‌نشانی عشق است و کاری است که بر پایه‌ی علاقه بنیان نهاده شده است و کسی که عاشق نباشد، اصلاً نمی‌تواند آتش‌نشان باشد. فقط می‌شود از شیرینی‌های این کار گفت؛ چون هر چقدر هم یک عملیات سنگین باشد، اگر عشق و علاقه وجود داشته باشد، تمام سختی‌هایش از تنت بیرون می‌رود. من اگر صد بار هم از نو متولد شوم، بازهم آتش‌نشان می‌شوم.

هر اتفاق کوچک در محیط اگر به‌درستی مدیریت نشود، می‌تواند حوادث جبران‌ناپذیری را رقم بزند و اهمیت این موضوع در یک فضای صنعتی جدی‌تر است؛ زیرا ممکن است هر نوع حادثه‌ی بزرگ و کوچکی همچون سوختگی سطحی و برق‌گرفتگی رخ دهد.

ساعت یک و ۲۵ دقیقه بامداد بود که به واحد آتش‌نشانی گزارش حادثه‌ی آتش‌سوزی در واحد آهن‌سازی داده شد. نیروهای آتش‌نشانی بلافاصله در محل آتش‌سوزی حاضر شدند.

به واسطه‌ی این حادثه، حجم سنگین آتش روی قسمت نوار نقاله شکل گرفته بود که اگر چند ثانیه دیرتر در محل حاضر می‌شدیم، علاوه بر اینکه آتش‌سوزی به افراد آن ناحیه آسیب وارد می‌کرد، احتمال نشست و تخریب سازه نیز وجود داشت؛ اما واکنش سریع نیروهای آتش‌نشانی فولاد مبارکه مانع از چنین اتفاقی شد.

در این عملیات، هشت ماشین اطفای سنگین روبه‌روی آتش قرار گرفتند و ۱۳ ماشین آب نیز مدام به عقب برمی‌گشتند و پس از پرکردن مخزن‌هایشان مجدداً به محل حادثه می‌آمدند.

شدت حادثه به حدی بود که این ۱۳ ماشین آب روی آتش خالی شدند تا سازه کمی خنک شود و بتوانند بالابر را بالا ببرند و نقطه‌به‌نقطه آتش را خاموش کنند. در این دقایق حساس، آتش‌نشانان با جان‌ودل جلوی آتش ایستادگی کردند.

نزدیک ساعت سه بامداد بود که عملیات تقریباً روبه‌اتمام بود. در آن لحظه، تمام ۱۶ نیروی شیفت آتش‌نشانی در محل حادثه حاضر بودند. در این عملیات، لباس همه‌ی نیروها خیس آب شده بود و من به چشم می‌دیدم که دندان‌هایشان از شدت سرما به هم برخورد می‌کرد.

کم یا زیاد، خانواده‌ی آتش‌نشانان درگیر سختی‌های این شغل می‌شوند؛ اما به‌مرورزمان به این شرایط کاری عادت می‌کنند. یکی از مشکلاتی که در این حرفه وجود دارد، این است که عملیات‌ها معمولاً بعد روانی زیادی به همراه دارند؛ به‌ویژه حوادثی که تلفات انسانی دارند. بنابراین، طبیعی است که تا روزها و حتی سال‌ها پس از حادثه، درگیری فکری آن وجود داشته باشد. همین الآن هم وقتی حوادث به خاطرم می‌آید، اشکم سرازیر می‌شود؛ اما اجازه نمی‌دهم که حال بد روحی‌ام به خانواده منتقل شود.