در این کتاب با مفاهیم پایه و اساسی دنیای سرمایهگذاری و پیچیدگیهای آن آشنا میشوید. ازجمله نکات مثبتی که درباره کتاب سرمایهگذاری خطرپذیر (Secrets of Sand Hill Road) میتوان اشاره کرد، تشریح اصول و قواعد سرمایهگذاری با توجه به آمار و وضعیت شرکتها و استارتاپهای بزرگ و موفق در جهان است.
اسکات کوپر (Scott Kupor) برای تمامی اصطلاحات تخصصی حوزه اقتصاد که در کتابش به کار برده تعریفی جامع و قابلفهم ارائه کرده که این ویژگی به روان شدن متن میافزاید. اصطلاحاتی همچون سرمایه پرخطر یا VC که مخفف Venture capital است و یکی از واژههای بنیادین این اثر بهحساب میآید؛ در توضیح این مفهوم نویسنده چنین میگوید: «VC به هر شکلی از سرمایهگذاری در کسبوکاری که شاید گزینه مناسبی برای تأمین مالی سنتی از سوی بانک نباشد، تلقی نمیشود؛ بلکه نوع به خصوصی از تأمین مالی با فروش سهام است که سرمایهگذاران علاقه دارند برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند» البته در طول خواندن این کتاب به درک عمیقتری از این مفهوم چندوجهی خواهید رسید.(+)
اگر به بازار سرمایه کشورهای پیشرو در سالهای اخیر نگاهی بیندازیم، همواره شرکتهای مبتنی بر فناوری در بین شرکتهایی با بیشترین ارزش قرار میگیرند، همانطور که در این کتاب نیز ذکر شده است اکثر شرکتهای فناوری حاضر در این بازارها در ابتدای رشد و شکلدهی خود از سرمایهگذاری خطرپذیر بهره جستهاند.
استارتاپها به دلیل اثر شبکهای نهفته در خود، در سالهای ابتدایی فعالیتشان جهت رشد و تأمین نیازهایشان به جذب سرمایه نیاز دارند و سرمایهگذاران خطرپذیر برای تأمین مالی آنها پیشقدم هستند. این سرمایهگذاران با شناخت ریسک بالای سرمایهگذاری در این حوزه و با بررسی موشکافانه به حمایت از استارتاپها و شراکت با آنها میپردازند، چراکه برآورد میشود بازدهی این نوع کلاس دارایی در بلندمدت در صورت انتخاب درست و سرمایهگذاری هوشمندانه بیش از سایر داراییها خواهد بود. همچنین سرمایهگذاری خطرپذیر علاوه بر امکان بازدهی فوقالعاده، فرایندی ارزشآفرین است؛ حمایت از محصولات و خدمات نوآوری نهتنها نیاز افراد جامعه در بخشهای مختلف را رفع میکند بلکه منجر به توسعه اشتغال، کارآفرینی و درنهایت ایجاد بستری برای جامعهای بهتر میشود.(+)
در بخشی از کتاب سرمایهگذاری خطرپذیر میخوانیم:
میگویند ملکه ایزابل (ملکه اسپانیا) اولین VC واقعی بود. وی با سرمایه (پول، کشتی، خدمه و وسایل موردنیاز) از کارآفرینی به نام کریستف کلمب حمایت کرد تا کاری را انجام دهد که مردم زمانه عقیده داشتند نوعی دیوانگی و محکوم به شکست است و سودی که از این سفر دریایی به دست خواهد آمد، در مقابل سرمایه در نظر گرفته شده، ناچیز و احتمالاً صفر خواهد بود.
اگر به دانشکده کسبوکار هاروارد رفته باشید، احتمالاً داستان مشابهی را راجع به یک VC در قرن هجدهم در ایالاتمتحده (در صنعت صید نهنگ) شنیدهاید. تأمین مالی کسبوکار در حوزه صید نهنگ بسیار هزینهبر است. ریسک زیادی نیز به همراه دارد اما اگر با موفقیت مواجه شود، سود بسیار زیادی به همراه خواهد داشت. در دهه ۴۰ قرن هجدهم در شهر نیوبدفورد، پیشکارها (معادل VC امروزی) به دلیل بازدههای نابرابری که عمدتاً نیز به نفع پیشکارها و عوامل اصلی بود و از سوی دیگر در اغلب موارد با شکست مواجه میشد، به جذب سرمایه از افراد ثروتمند یا شرکتهای مختلف (شرکای با مسئولیت محدود امروزی؛ LP ها) میپرداختند تا سرمایه موردنیاز ناخدای کشتیها (کارآفرینان) و راهاندازی کسبوکار صید نهنگ (شرکتهای استارتاپی) را تأمین کنند. سی درصد از دریانوردان، این سرمایهها را از دست میدادند.
کمتر از ۵۰ سال بعد و در سال ۱۸۷۸، بانک جی. پی. مورگان بهعنوان VC به توماس ادیسون در تأسیس شرکت جنرال الکتریک کمک کرد و خانه مورگان در شهر نیویورک به اولین محل تستِ سیمهای تولیدی شرکت تبدیل شد. میگویند نهفقط خانه مورگان به خاطر وجود برخی مشکلات در سیمهای تولیدی اولیه سوخت بلکه همسایگانش نیز از سر و صدای ژنراتور تولید برق شکایت داشتند. تا دهه ۳۰ میلادی و با تصویب قانونی که بانکداری سرمایهگذاری را از بانکداری جدا کرد، بانکها نقش قابلتوجهی در تأمین مستقیم سرمایه در بسیاری از کسبوکارهای استارتاپی داشتند. امروزه مؤسسات سرمایهگذاری خطرپذیر به لطف شرکای با مسئولیت محدود که بخشی از داراییهایشان را در VC های به خصوصی سرمایهگذاری میکنند، باقی ماندهاند. شرکای دارای مسئولیت محدود، به دلیل اشتیاقشان به داشتن پورتفولیویی متنوع و همچنین تولید محصولاتی توسط VC ها که مدیران سرمایهگذاری از آن تحت عنوان ضریب آلفا (یعنی بازده مازاد نسبت به شاخص بازاری مشخص) یاد میکنند، این کار را انجام میدهند.
(رازهای جادۀ سندهیل)(+)








