فولادپلاس، رسانه ی گروه فولاد مبارکه

۱۴۰۴-۰۹-۲۶ ۲۰:۳۴

گوندول زیر باران

من گوندولم! گنده و گردم. همه‌جا می‌چرخم و یک‌جوری خودم را جا می‌دهم. عاشق سرک‌کشیدن به این طرف و آن طرفم و کلی دست فضولی از سر و تنم بیرون زده. دست‌های من یک انرژی دارد که به هر چیزی وصل شود از آن اطلاعات می‌گیرد! انرژی من مثل اینترنت شما عمل می‌کند.

یک روز، باد شدیدی آمد و مرا به دل یک ابر بزرگ هل داد. دست‌هایم حسابی خوشحال شدند! یکی‌شان داد زد:
«این ابرها پر از آآآآآآآآب هستند که برای بااااااااااااریدن آماده‌اند!»
آن یکی گفت: «کاش بااااااااااااااران زیادی ببارد!»
دست دیگری که تازه از خواب بیدار شده بود، بلند فریاد زد:
«اگر این آآآآآآآآب‌ها را درسسسسسسسسسسست جمع کنیم، برای کشششششششششششاورزی و تولید برقققققققققق هم می‌توانییییییییم استفاده کنیم!»

کمی بعد، برق آسمان جرقه زد و یکی از دست‌هایم فکرهای مرا بلندبلند داد زد:
«چه اتفاق هیجان‌انگیزی! این همان الکتریسیته‌ای است که آدم‌ها از آن استفاده می‌کنند.»

یکی از دست‌هایم که انگار از برق خوشش آمده بود، زیر لب گفت:
«به این انرژ‌ی‌ها انرژ‌ی سسسسسسسسسسسسبز می‌گویند، چون به زمیییییییییییین کمک می‌کنند تا ساااااااااااااااااااااالم‌تر بماند.»

قبلاً هم دست‌هایم از انرژی سبز گفته بودند، یادتان هست؟